تازه زنگ کلاس خورده بود بچه مثل شن روان از حیاط به سالن مدرسه سرازیر می شدند وسر وصدا مدرسه را روی سرش گذذاشته بود ولی با همه ی این حرفا هشتاد درصد بچه هایی که از جلوی دررد میشدند مدیر مدرسه را درحال حرف زدن با دو تا از بچه ها میدیدند رنگ یکی پریده بود و درخشش اشک در چشم دیگری معلوم بود .آن موقع همه ما مثل بقیه ی بچه ها فقط با تعجب به آن ها نگاه کردیم و زنگ دیگر یادمان نبود چه دیدهایم .اما این ذهن روشن فکر بود که مثل نیوتن از افتادن سیب مثل هزار نفر دیگر نگذشت و ته وتوی کار رادراورد .پس من این قضیه را به صورت یک نمایشنامه ی کامل به شما ارائه می دهم .
شخیصت ها:
خانم((ر )):یکی از دانش آموززان که جلوی او را گرفته بود.
خانم((ن)):دانش آموز دیگری که مدیر جلوی اورا گرفت ودوست خانم ((ر))
خانم((م))دوست این دو نفر
((عین-کاف)):مدیر مورد علاقه ی ما
بچه های هم کلاسی خانم (ر)وخانم(م)که به اختصار ((بچه ها))نامیده می شوند
عین –کاف (با غضب )رو به خانم (ر):این پالتو چیه که پوشیدهاصلا مناسب مدرسه نیست
بچه ها:خانم این پالتو فقط آستین نداره ولی دیگه مشکل نداره.
عین-کاف (با رفتاری مثل آدم هایی که سخت کم آوردهاند ):شلوارت شلوار لی هست نباید تو مدرسه بپوشیش .
خانم(ر):خانم این شلوار لی نیست شلوار مدرسه است .
عین –کاف (ارزو میکنم هیچ وقت اینقدر کم نیارید ):حالا هر چی به هر حال خیلی تنگه .
بچه ها:ولی خانم این کجاش تنگه ..............
عین-کاف (نگاهش را به سر تا پای خانم (ر)می اندازه و به شاخه مو میبینه از ان زیر زیرهای مقنعه پایین اومده ):فلکی هم که هستی
بچه ها این که موهاش بیروننیست خانم ...........
عین-کاف (آدم تو لوله شلنگ شنا کنه نوشابه رو با قاشق بخوره ولی کم نیاره ):تو و خانم (ز):خانم ما توی دوتا کلاس متفاوتیم چه جوری با هم حرف بزنیم .
عین-کاف (خدایا نصیب هیچکس اینگونه کم آوردن را نکن (آمین):نه منظورم اینه که با خانم (م)حرف میزنی .
خانم(ر)خانم ما تو کلاس از هم دوریم .
عین –کاف (خدایا کار هیچکس را به اینجا نرسان(آمین):معلما شما رو به خاطر این که خیلی با هم حرف میزنین ازهم جدا کردن.
خانم(ر):خانم اگه ما بخواهیم با هم حرف بزنیم معلما زورشون به ما نمیرسه.
عین –کاف (خدایاهیچکس را اینقدر منفجر نکن (آمین):من پرونده ی تو وخانم (ن)رو گذاشتم کنار فردا با مادرتون بیایین پرونده تون رو بردارین ببرین.
خانم(ر)(کم مونده گریه کنه ):خانم ما آخر سال میاییم پرونده مون رو میگیریم و سال آینده شما رواذیت نمیکنیم.
روشنفکر که تعریف میکرد اشک توی چشم های من بی خیال هم جمع شد.
عین-کاف :نمیشه باید بیایین پرونده تون رو بگیرین.
خانم(ر):من با مامانم صحبت میکنم شنبه بیاد پرونده رو بگیره.
ریشه یابی جریان:
عین –کاف به دلیل اختلاف مذهبی خانم (ن)با اکثریت شیعه ی 12امامی دل خوشی ا او نداره وسخت با او لج است به همین دلیل با دوست اول او یعنی خانم(م)هم پارسال لج کرده بود و امسال که خانم (ر)هم با آن ها دوست شده بود با او هم لج کرد خب پس اگر عین کاف از کسی خوشش نیایید تکلیف مشخص است .
نتیجه گیری اخلاقی اجتماعی فرهنگی:
1. اگر مدیرتان از کسی خوشش نمی آمد به هیچ وجه ب او دوست نشوید مگر این که تنتان میخارد از مدرسه اخراج شوید .
2. قبل از اینکه به دنیا بیایید به خدا التماس کنید که شیعه ی 12امامی به دنیا بیایید و گر نه مدیرتان تصمیم میگیرد شما را اخراج کند.